رئيس جمهور در گفتگو با شبکه تلويزيوني الميادين درباره سفرخود به سوريه گفت:معتقديم روابط بين ايران و سوريه، کاملاً راهبردي و استراتژيک است و اين روابط همچنان ادامه پيدا خواهد کرد.
به گزارش هفت چشمه به نقل از شبکه اطلاع رساني راه دانا؛ حجت الاسلام سيد ابراهيم رئيسي در آستانه سفر به سوريه که نخستين سفر رسمي يک مقام عالي خارجي به سوريه بعد از حدود ۱۳ سال جنگ داخلي در اين کشور است، در گفتگويي مفصل با شبکه تلويزيوني الميادين به تشريح اهداف اين سفر و نيز روابط و مسائل منطقهاي و بينالمللي پرداخت.
متن کامل اين گفتگو به شرح زير است؛
جمهوري اسلامي ايران کشوري محوري در منطقه است که در مخالفت با استکبار و امپرياليسم پيشتاز بوده و مدافع سرسخت استقلال واقعي خود است. نبردهاي سياسي خود را با حکمت و درايت به پيش برده، با عقلانيت و منطق براي تأمين منافع خود مذاکره ميکند و در چالشها به پشتوانه مردمي خود تکيه دارد و نظام سياسي خود را با انتخابات دمکراتيک اداره ميکند.
جنابعالي فعاليتهاي سياسي و مديريتي خود را با مبارزات انقلاب و از ابتداي استقرار نظام جمهوري اسلامي ايران آغاز کرديد و تجربيات ارزندهاي از فعاليت در بخشهاي مختلف قوه قضائيه و آستان قدس رضوي اندوختيد و پس از شرکت در انتخابات رياست جمهوري حالا رئيس جمهور هستيد.
اين اولين گفتگوي يک رئيس جمهور ايران پس از بيش از ۱۰ سال با يک رسانه عربزبان است. با توجه به سوابق طولاني مديريتي در جمهوري اسلامي بفرمائيد چه عناصري در اين نظام وجود دارد که آن را اينچنين از داخل توانمند ساخته که همواره توانسته در برابر توطئهها و جنگ مقاومت کند؛ رهبري نظام يا مردم يا کدام عامل ديگر اينچنين باعث قدرت نظام جمهوري اسلامي و پيشرفت آن شده است؟
بسم الله الرحمن الرحيم. توفيقي است براي بنده که بتوانم در اين ساعت با مردم عزيز عرب سخن بگويم. از دستاندرکاران شبکه الميادين که زمينه اين ارتباط را فراهم کردند، قدرداني ميکنم.
درباره سوالي که جنابعالي مطرح کرديد که رمز موفقيت جمهوري اسلامي در عرصههاي مختلف چه بوده است، بنده رمز موفقيت جمهوري اسلامي را اولاً در ارتباط با دين و دينمداري مردم و ارتباط با خدا ميدانم. مردم ما خدا باور هستند و اين اعتقادشان به خدا رمز اقتدار آنهاست. ايمان به خدا به انسان قدرت ميدهد. خداوند قدرت دارد و اگر کسي دل به او داد، صاحب قدرت ميشود و اگر از او ترسيد، از هيچکس جز او ترسي نخواهد داشت. اگر کسي به خدا اعتماد کرد، يقين بداند او مظهر همه تواناييها و قدرتهاست.
امام خميني (ره) در ابتداي پيروزي انقلاب به ملت ايران فرمودند به ۲ اصل اساسي توجه کنند، يک اتکال به خدا و دو اعتماد به نفس و اعتماد به داشتههاي خودشان. لذا رمز اول در موفقيت نظام جمهوري اسلامي و مردم عزيزمان را در اتکال به خدا و ايمان ميبينم که قدرتآفرين است.
نکته دوم که بايد به آن توجه کرد، موضوع اعتماد به نفس و داشتههاي خودمان است. مردم ايران به اين باور رسيدند که ميتوانند روي پاي خود بايستند و براي اداره امور خود استقلال داشته باشند و متکي به بيگانگان نباشند. اين اعتماد به خود و اعتماد به داشتههاي خود در باور ملت ايران نهادينه شد و اين خود رمز قدرت ديگري در ملت ما است.
باور داشتن به قدرت و توانايي که در فرد فرد ملت و در جميع امت اسلامي وجود دارد، خود رمز و عنصر مهمي است که بدانيم يکي از مؤلفههاي مهم اقتدار، خودباوري و اعتقاد به خود و داشتههاي خود است.
نکته سوم نقش رهبري و هدايت رهبري در دوره امام بزرگوارمان، امام خميني (ره) و بعد از ايشان در دوره جانشين به حق ايشان، امام خامنهاي (حفظهالله تعالي) است. انصاف آن است که آنچه مردم، نظام و کشور را در عرصههاي مختلف، عليرغم همه فراز و فرودها هدايت کرد و براي کشور اقتدار آفريد، رهبري و ولايت است. امروز مردم ما متوجه شدند که اين نظام، خيمهاي است که عمود آن ولايت است؛ آنکه خيمه را برپا داشته، ولايت و امامت است و لذا به آن اعتقاد و باور دارند.
اگر شما عملکرد دشمن در برابر نظام جمهوري اسلامي را رصد کنيد ميبينيد که تمرکز حملات او به همين رموز موفقيت ملت ايران است. ميبينيد که دشمن به ايمان مردم حمله ميکند تا ايمان مردم و جوانان ما را سست کند، چون اين رمز قدرت ماست. همچنين دشمن تلاش ميکند به اعتماد به نفس و اعتماد مردم به داشتههاي خودشان و نيز ستون خيمه انقلاب که ولايت است، حمله کند؛ يعني دقيقاً تمرکز دشمن بر حمله به عناصر قدرت ماست.
البته امروز در کشور ما، قدرتهاي بسياري آفريده شده که آنها همه در پرتو اين عناصر اصلي قدرت ملت ايران بوده است. مثلاً قدرت نظامي آفريده شده که البته در پرتو ايمان و اعتقاد به خدا و اعتماد به نفس بوده است.
يک زماني کشور ما در جنگ ۸ ساله در مقابل رژيم صدام، خيلي در تهيه تجهيزات نظامي مشکل داشت، اما امروز به جايي رسيديم که نه فقط در اين زمينه خودکفايي پيدا کرديم، بلکه ميتوانيم به عنوان يکي از کشورهاي مطرح در صنايع نظامي باشيم.
در صنعت هستهاي نيز کشور ما ميتواند جزو کشورهاي مطرح باشد و در صنايع ديگر و در علم و فناوري نيز همينطور؛ در همه اين عرصهها قدرت آفريده شده است، منتها تمام اينها در پرتو ايمان به خدا و اعتماد به نفس و در پرتو هدايتهاي رهبري بوده است.
اعتقاد و باورمان اين است که تا وقتي اين عناصر به عنوان رموز اصلي قدرت مورد توجه و تاکيد ملت ما باشد که بحمدالله در اين چهل و چند سال همواره بوده، از دشمن کاري برنميآيد. دشمن ميخواهد اما نميتواند در برابر ملت ايران کاري از پيش ببرد، چرا، چون اتصال قدرت جمهوري اسلامي به جايگاهي است که او منشأ همه تواناييها و قدرتهاست و آن هم خداوند متعال است. منشأ قدرت در کشورمان ملتي است که به خداوند به عنوان منشأ همه قدرتها باور دارد.
ملت ايران، همين ملتي هستند که در روزهاي شکوهمند انقلاب اسلامي، در روزهايي مثل ۲۲ بهمن که سالگرد پيروزي انقلاب اسلامي است، در روزهايي مثل روز جهاني قدس که چندي پيش شاهد آن بوديم و امثال آن، در سراسر کشور، در شهر و روستا به خيابان آمد. اينها آن مؤلفههاي قدرت در کشورمان هستند و نيز عنصر زعامت و رهبري که مؤلفه مهم قدرت در کشورمان است.
اينها عناصر قدرت در ايران اسلامي هستند و فکر ميکنيم اين تجربهاي که جمهوري اسلامي ايران در قدرتمند شدن و نفوذناپذير شدن در مقابل هجمههاي دشمن دارد، ميتواند براي ملتهاي ديگر درس باشد. جمهوري اسلامي ايران همواره اعلام کرده که خواهان روابط خوب با کشورهاي همسايه از جمله کشورهاي عربي همسايه است. اين روابط مدتي با چالشهايي مواجه شد، اما پس از روي کار آمدن جنابعالي و با تلاشهاي ديپلماتيک، مذاکراتي در عراق با عربستان داشتيد، ولي ناگهان در رويدادي فرامنطقهاي و جهاني شاهد توافق ايران و عربستان در چين بوديم. چه اتفاقاتي در پشت پرده رخ داد که ناگهان پس از مذاکرات با عربستان در عراق، شاهد توافق در چين بوديم؟
در پاسخ سوال جنابعالي بايد عرض کنم، از ابتداي فعاليت دولت سيزدهم اعلام کرديم که سياست خارجي ما بر محور توسعه سياست همسايگي است و بنا داريم با کشورهاي همسايه ارتباط و تعامل خوبي داشته باشيم و از ظرفيتهاي متقابل با کشورهاي منطقه، در جهت ارتقاي روابط در حوزههاي سياسي، اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي استفاده کنيم.
ما علاوه بر حسن همجواري با همسايگان که حوزه تمدني ايران اسلامي است، نسبت به کشورهاي منطقه نيز يک ارتباط برادري داريم و به ويژه کشورهاي اسلامي جزو اولويتهاي ارتباطات ما هستند.
اين سياست را از ابتدا اعلام کرديم و بناي جمهوري اسلامي همواره اين بوده است. عليرغم ايرانهراسي که دشمن در دستور کار داشته، همواره اين جهت را دنبال ميکرديم که ارتباط ما با همه کشورهاي منطقه و به ويژه کشورهاي اسلامي ارتباط خوبي باشد.
قبل از دولت ما يک مذاکرات ابتدايي در بغداد بين تيمهاي امنيتي ايران و عربستان شده بود، لکن در سفري که به پکن داشتم، آقاي «شيء جين پينگ» اعلام کردند که در سفر عربستان به يک پيشنهاد رسيدم که به شما نيز پيشنهاد کنم روابطتان را با کشور عربستان برقرار کنيد.
از پيشنهاد رئيس جمهور چين استقبال کردم و گفتم که آمادگي داريم اين روابط را داشته باشيم. مقدمات اين قضيه در آن سفر انجام و قرار شد يک هيئتي از طرف دولت عربستان و يک هيئتي را ما براي گفتگو اعزام کنيم.
بعد از سفر من، از طرف چين اين دعوت صورت گرفت که پادشاه عربستان، مشاور امنيت و وزير مشاورش را براي مذاکرات ميفرستد و ما نيز تصميم گرفتيم که دبير شورايعالي امنيت را اعزام کنيم و قرار شد مباحثي که مورد نظر هر دو کشور است، در اين جلسات مطرح شود که مطرح و قرار شد روابط سياسي بين دو کشور دوباره برقرار شود و اين ادامه دارد.
ايران و عربستان دو کشور مطرح در منطقه هستند، هر دو جايگاه سياسي و اجتماعي و تأثيرگذاري مهمي در منطقه دارند و ارتباط دو کشور ايران و عربستان ميتواند براي منطقه و حتي در سطح جهاني، ارتباط قابل توجهي باشد. لذا ما استقبال کرديم از اينکه اين ارتباط برقرار شود و قطعاً ارتباط بين دو کشور ايران و عربستان و ديگر کشورهاي اسلامي به افزايش تبادل ظرفيتها بين دو کشور و کشورهاي منطقه ميانجامد.
نکته مهم اين رخداد آن است که مردم منطقه و به ويژه مردم مسلمان از برقراري اين ارتباط خرسندند، اما دشمنان، از جمله رژيم صهيونيستي از اين ارتباط ناخرسند هستند و اين نکته را ابراز هم کردهاند که ما از ادامه ارتباط بين ايران و عربستان ناراحتيم. دليلش اين است که آنها دنبال تفرقه و جدايي بين کشورهاي اسلامي هستند و در مقابل ما معتقديم وحدت راهبرد مهمي است که بايد آن را دنبال کرد.
آنها دنبال راهبرد تفرقه و جدايي انداختن هستند و ما هم راهبرد وحدت و انسجام را پيگيري ميکنيم. معتقدم اين هم گامي است که ميتواند به انسجام و وحدت بين کشورها کمک کند.
باور داريم که احياي روابط ميان ايران و عربستان نقش مهمي در تنشزدايي و استقرار ثبات و ارتقاي امنيت منطقه دارد؛ اين اقدام شجاعانه شما و پادشاه عربستان پيامدهاي مثبتي در روابط کشورهاي منطقه دارد، اما سوال بنده اين است که چگونه در ميانه مذاکرات در بغداد، توافق در چين حاصل شد؟ پيشنهاد رئيس جمهور چين واجد چه عنصري بود؟ و سوال بعدي اينکه به نظر شما آيا توافق شما با رياض در بهبود روابط شما با ديگر کشورهاي عربي مؤثر خواهد بود؟
آقاي «شيء جين پينگ» در مذاکراتي که در عربستان داشتند به اين احساس و نتيجه رسيده بودند که عربستان به ايجاد ارتباط با جمهوري اسلامي ايران تمايل دارد. ايشان در ملاقاتي که در پکن داشتيم به بنده گفتند در گفتگوهايي که در عربستان داشتم مسئولان عالي اين کشور براي برقراري روابط با ايران اظهار تمايل کردند، حال نظر شما چيست و بنده پاسخ داد که نظر ما هم مساعد است منتها ما يکسري توافقات مقدماتي در بغداد داشتيم و منتظر اجراي آنها از سوي عربستان هستيم.
آقاي «شيء» ابراز کردند که ما اين ميانجيگري و وساطت را دنبال ميکنيم تا روابط حسنه شود و ما هم از اين پيشنهاد رئيس جمهور چين استقبال کرديم.
شايد برخي نميخواستند چينيها ميان ايران و عربستان واسطه شوند، اما معتقديم اين کار مثبتي بود که از ناحيه دولت چين انجام شد و هم عربستان و هم ايران، هر دو به پيشنهاد آقاي «شيء جين پينگ» نظر مثبتي داشتند.
شايد بد نباشد يادآوري کنم که در اولين مصاحبه مطبوعاتي در دوره رياست جمهوري، خبرنگاري از بنده همين سوال را مطرح کرد و پرسيد که نظرتان در مورد برقراري ارتباط با عربستان چيست؟ در همان مصاحبه اعلام کردم که ميتوانيم با عربستان براي بازگشايي سفارتخانههاي دو کشور مذاکره و اقدام کنيم؛ ما با مذاکرات فيمابين دو کشور براي اينکه خودمان با هم بنشينيم صحبت کنيم و مسائلمان را حل کنيم، موافقيم.
نسبت به مسئله کشورهاي عربي ديگر، آنها خودشان بايد نسبت به سرنوشتشان تصميم بگيرند، مثلاً لبنان؛ لبنانيها بايد خودشان تصميم بگيرند و معتقديم که دخالت بيگانگان در لبنان هميشه مشکلآفرين شده است. لبنانيها و يمنيها بايد خودشان نسبت به کشور خودشان تصميم بگيرند و سرنوشت يمن را خود يمنيها بايد رقم بزنند. اگر کسي از بيرون بخواهد به يمنيها ديکته کند يا بخواهد براي تشکيل دولت يا به دست گرفتن اوضاع سياسي در اين کشور نفوذ کند، طبيعتاً مشکل ايجاد ميشود، در صورتي که اگر اداره امور به خود يمنيها واگذار شود، يعني گفتگوي يمني – يمني شکل بگيرد، اين ميتواند مسئله يمن را حل کند. در مورد لبنان نيز همينطور است و گفتگوي لبناني – لبناني ميتواند مسئله لبنان را حل کند.
معتقدم همه ملتها بلوغ، رشد و کمال مناسب و آمادگي لازم را براي تصميمگيري درباره خودشان و براي اينکه سرنوشت خودشان را رقم بزنند، دارند. بهترين روش آن است که ما به اينکه کشورها اجازه دهيم، خودشان براي سرنوشت خودشان تصميم بگيرند. دخالت بيگانگان در کشورهايي مثل لبنان يا يمن يا ديگر کشورها، جز ايجاد مشکل، مسئلهاي را حل نخواهد کرد.
گفتيد که اسرائيل از توافق ايران و عربستان ناراضي بود. موضع شما نسبت به اسرائيل و پشتيباني از آرمان فلسطين همواره اعلام شده است، اما اخيراً با به قدرت رسيدن دوباره نتانياهو در اسرائيل، تهديدهاي آنها عليه جمهوري اسلامي ايران بيش از هر زمان ديگر به گوش ميرسد، پاسخ ايران به ياوهگوييها و عملي کردن احتمالي تهديدات اسرائيل چه خواهد بود؟
امروز وضعيت کاملاً قابل مشاهده و رصد کردن است که رژيم صهيونيستي حريف بچهها و جوانان فلسطيني در غزه و کرانه باختري و حريف ايجاد امنيت براي خود در درون سرزمينهاي اشغالي نميشود؛ شرايط با قبل خيلي متفاوت شده است.
روزگاري رژيم صهيونيستي با حمايت آمريکاييها دنبال انعقاد قراردادهايي مثل شرمالشيخ، اسلو، کمپ ديويد و امثال آن بود. امروز براي همه روشن شده است که اين قراردادها ديگر هيچگونه کارآيي ندارد و شرايط را ميزهاي سياسي تعيين نميکند، بلکه شرايط را مجاهدين فلسطيني در ميدان رقم ميزنند. يعني امروز ابتکار عمل دست مجاهدان فلسطيني است و رژيم صهيونيستي چه در جنگ ۳۳ روزه، چه در جنگ ۲۲ روزه، چه در جنگ ۸ روزه و چه در جنگ ۲ روزه، در همه اين جنگها با شکست مواجه شده است.
حالا رژيم صهيونيستي چطور ميخواهد با مرکز اقتدار و عزت، يعني جمهوري اسلامي ايران، با ملتي در صحنه و با اين قدرت ايماني مواجه شود؛ او خودش ميداند که هرگز نخواهد توانست، منتها ممکن است حرفهايي بر زبان جاري کند.
امروز به جنابعالي و ملت عزيز عرب در منطقه و همه کساني که صداي بنده را ميشنوند، عرض ميکنم که امام خامنهاي (حفظالله تعالي) در ماه مبارک رمضان در ديداري که مسئولين خدمت ايشان بودند، تحليل بسيار جامعي را ارائه کردند که توصيه ميکنم کساني که نشنيدند، بشنوند. به نظرم تحليل واقعي و جامعي نسبت به وضعيت و شرايط بود.
خلاصه آن تحليل اين بود که امروز شرايط در دنيا و در نظم جهاني به شکل ديگري رقم ميخورد و برخلاف يکجانبهگرايي که تا ديروز مطرح بود، امروز شرايط به نفع جبهه مقاومت و عليه رژيم صهيونيستي رقم ميخورد. يعني اگر نگاه کنيم، امروز موقعيت رژيم صهيونيستي روز به روز در حال افول است و اين وضعيتي که در سرزمينهاي اشغالي ميبينيم، مسبوق به سابقه نبوده که اينطور خودشان به جان هم افتادند و حتي خودشان ابراز ميکنند که فکر ميکنيم قبل از آن وعدهاي که جمهوري اسلامي اعلام کرد، نظام صهيونيستي مضمحل شود.
امروز شاهد افول مستمر رژيم صهيونيستي و حاميان او هستيم و جبهه مقاومت روز به روز در حال تقويت است. شما هر بخشي از جبهه مقاومت را در سراسر منطقه نگاه کنيد، ميبينيد در حال صعود و در حال ارتقا و قوت گرفتن است.
امروز در اين نظم جديد جهاني شرايط کاملاً به نفع جبهه مقاومت و عليه رژيم صهيونيستي رقم ميخورد و در پايان اين بخش از پاسخ بگويم، تهديداتي که بعضاً رژيم صهيونيستي ميکند، خودش بهتر از هر کس ميداند که بياثر، بيپايه و بيربط است. دليلش هم اين است که او حريف آن تعداد نيروي انقلابي در خود سرزمينهاي اشغالي و نيروي انقلابي در منطقه نميشود، چطور بر زبان جاري ميکند که من يک روزي ميخواهم به ايران حمله کنم.
اينها شوخيهايي است که هيچکس در دنيا اين حرفها را جدي حساب نميکند و به رژيم صهيونيستي با اين حرفهايش ميخندند.
اگر رژيم صهيونيستي حماقت کند و به ايران حمله کند ايران چه پاسخي به او خواهد داد؟
بارها اعلام کرديم که اگر کوچکترين اقدامي عليه جمهوري اسلامي شود، اولين اقدام ما به منزله از بين رفتن رژيم صهيونيستي است. امروز قدرت ايران در داخل کشور و منطقه بر کسي پوشيده نيست که اولين اقدام رژيم صهيونيستي، آخرين اقدام او خواهد بود و اصلاً چيزي به نام رژيم صهيونيستي باقي نخواهد ماند تا بخواهد کارهاي بعدي صورت بگيرد. اين را ما در عرصههاي مختلف اعلام کرديم و رژيم صهيونيستي خود بهتر از هر کس ميداند که ما در اين مورد کاملاً جدي هستيم.
گنبد آهنين که آنها فکر ميکنند ميتوانند به آن اتکا کنند، در اقدامات مقدماتي کاملاً فرو ميريزد. رژيم صهيونيستي چگونه ميتواند در مقابل قدرتي مثل قدرت جمهوري اسلامي ايران، در همان آغازين روزهاي اقدام يا حتي ساعات اوليه روي پاي خود بايستد.
شايد يکي از باثباتترين، عميقترين، راهبرديترين و قويترين روابط خارجي، رابطه ايران و سوريه است که از دهههاي گذشته جريان داشته و در جريان رخدادهاي سالهاي اخير سوريه و به تعبيري جنگ جهاني عليه سوريه، با خون نيز امضا شده است. اولاً راهبردي که براي آينده روابط با سوريه اتخاذ خواهيد کرد چيست؟ دوماً به روابط سوريه با کشورهاي عربي چه نگاهي خواهيد داشت؟ و سوما با توجه به سفر پيشروي شما به سوريه که اولين ديدار رسمي يک رئيس جمهور از دمشق بعد از جنگ جهاني عليه سوريه است، نگاه شما به عنوان يک شريک و همپيمان به نحوه رهبري آقاي بشار اسد چگونه است؟
سوريه همواره به عنوان يکي از خطوط مقدم جبهه مقاومت شناخته شده و ميشود، چه در زمان آقاي حافظ اسد، پدر آقاي بشار و چه در دوره خود آقاي بشار اسد.، سوريه تلاش کرده که همواره در جبهه مقاومت و در مقابل متجاوزان صهيونيستي ايستادگي کند و اين موضع همواره مورد تأييد جمهوري اسلامي بوده است.
آمريکاييها با ايجاد داعش و گروههاي تکفيري مختلف در سوريه فتنهانگيزي کرده و دنبال تجزيه سوريه برآمدند و اختلافات بسيار ايجاد کردند. هم گروههاي تکفيري را آنجا فعال کردند، هم با پول و سلاحشان آنها را به جان هم انداختند و خواستند سوريه را بهم بريزند و بسيار هم در اين مسير تلاش کردند. کشورهاي عربي را هم عليه سوريه تحريک کردند. آنها هم تلاش کردند، حسابشان را با سوريه جدا کنند و تصورشان اين بود با جنگي که در داخل سوريه توسط گروههاي تکفيري و با حمايتهاي رژيم صهيونيستي و آمريکا راه افتاده و با پولهايي که بعضي از کشورها به اين گروهها ميدهند، وضعيت سوريه بهم ميريزد و خط مقدم مقاومت دچار آسيب ميشود؛ آمريکا و رژيم صهيونيستي بسيار هم اميد بسته بودند که بتوانند اين کار را بکنند.
جمهوري اسلامي در کنار سوريه در برابر اين توطئهها ايستادگي کرد. شايد تنها کشوري که حامي دولت سوريه بود و در مقابل همه تکفيريها و تجزيهطلبان و بعضي از دولتهاي منطقه که براي تجزيه سوريه تلاش ميکردند، ايستادگي کرد، ايران بود.
امروز شرايط در سوريه متفاوت شده است و معلوم شد که مقاومت جواب ميدهد. آقاي بشار اسد و ملت سوريه انصافاً ايستادگي کردند و اين قابل تقدير است. ملت سوريه نشان دادند ملت مقاومي هستند و اين مقاومتشان برگ زريني به تاريخ سوريه افزود که در مقابل متجاوزان و تجزيهطلبان و گروههاي تکفيري مردانه ايستادگي کردند. سختيهاي بسياري را هم تحمل کردند؛ سختيهاي اقتصادي و امنيتي بسياري تحمل کردند، ولي در مقابل اين هجمهها ايستادگي کردند. آن روز کساني که واقعاً از سوريه حمايت ميکردند، عزيزان لبنان، حزبالله لبنان، مردم خودِ سوريه و ايران بودند که در اين ميدان تلاش کردند تا سوريه تجزيه نشود و مردمي که اين قدر مورد هجوم قرار گرفتند، بتوانند مقاومت خودشان را ادامه دهند. مقاومت مردم سوريه قابل تقدير است و انسان اين مقاومت و ايستادگي دولت و مردم سوريه را تحسين ميکند.
امروز بسياري از کشورها در منطقه و در جهان متوجه شدند ديگر سوريه، شکست ناپذير است، لذا بنا دارند که دوباره با اين کشور تجديد روابط کنند. ما مخالفتي نداريم و موافق هستيم که دولت سوريه با کشورهاي مختلف در جهان، چه کشورهاي منطقه و به ويژه کشورهاي اسلامي ارتباط برقرار کند. ارتباط سوريه با کشورهاي منطقه و اسلامي حتماً مورد تأييد ماست و معتقديم اين نگاهي که امروز در کشورهاي اسلامي پيدا شده براي اينکه بايد به نحوي جفايي که نسبت به سوريه شد، جبران شود، مثبت است. ما موافق هستيم که ارتباط بين سوريه و کشورهاي اسلامي برقرار باشد و همواره بر جايگاه سوريه در جريان مقاومت تاکيد داريم.
همچنين معتقديم روابط بين ايران و سوريه، کاملاً راهبردي و استراتژيک است و اين روابط همچنان ادامه پيدا خواهد کرد. سفر بنده هم در راستاي همين روابط راهبردي بين ايران و سوريه است و بر تحکيم روابط تاکيد خواهيم کرد. تلاش خواهيم کرد روابط در حوزههاي مختلف اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي گسترش يابد.
دو ملت مسلمان ايران و سوريه روابط بسيار عميقي با همديگر دارند و دو دولت نيز با هم ارتباط راهبردي دارند و بنا داريم با هدايت و با توجه به تأکيدي که رهبري معظم انقلاب اسلامي، امام خامنهاي (حفظهالله تعالي) همواره بر تقويت جبهه مقاومت داشتند، در دولت نيز براي تقويت جبهه مقاومت تلاش کنيم. اين را بارها اعلام کرديم که ما به هيچ عنوان از تقويت جبهه مقاومت نادم و پشيمان نبوده و نيستيم و همواره بر تقويت جبهه مقاومت تاکيد داريم. جمهوري اسلامي علناً اين مسئله را اعلام کرده و مخفي نگفتيم. هم رهبري معظم انقلاب و هم دولت به تبعيت از اين سياست بارها به شکل علني اعلام کرده که ما هيچ ترديدي در حمايت از جبهه مقاومت نداشته و نخواهيم داشت. سفر بنده به سوريه هم در راستاي همين سياست تقويت جبهه مقاومت قابل تفسير و توضيح است.
آيا ايران در بازسازي سوريه مشارکت خواهد داشت؟ آيا برنامهاي در اين زمينه داريد و آيا شرکتهايي داريد که براي اين منظور آماده و توانمند باشند؟
ما به چند مسئله نسبت به سوريه تاکيد داريم؛
اول، حاکميت دولت سوريه بر تمام اراضي اين کشور و معتقديم آمريکاييها بايد هر چه زودتر از سوريه خارج شوند و دولت سوريه بايد بر همه بخشهاي اين کشور حاکم باشد.
در «اجلاس روند آستانه» در تهران هم که با شرکت روسيه و ترکيه برگزار شد، تاکيد کرديم که حتماً بايد تلاش کنيم که حاکميت دولت سوريه بر تمام اراضي اين کشور اعمال شود. اين هم به نفع سوريه و هم به نفع منطقه است.
دوم، نسبت به بازگشت مهاجرين و کساني که از سوريه رفتند و سوم، موضوع مهم بازسازي سوريه. در ارتباط با بازسازي ما حتماً آمادگي داريم که با کشور و دولت سوريه همکاري کنيم. اين امکان براي جمهوري اسلامي وجود دارد. ما نيروهاي فني-مهندسي و شرکتهاي توانمندي داريم که ميتوانند در بازسازي سوريه نقش داشته باشند. شايد ما هم تنها نباشيم و کشورهاي ديگري هم آمادگي داشته باشند که بيايند و در سوريه تلاش کنند. وضعيت سوريه بايد هر چه زودتر سامان بگيرد و کمک شود اين تخريبي که توسط گروههاي تکفيري و نيروهايي که با تحريک آمريکاييها و غربيها به آنجا آمدند، صورت گرفت، بازسازي شود تا مردم به خانه و کاشانهشان برگردند و زندگي در سوريه به حالت عادي بازگردد.
سوال بعدي من از جنابعالي درباره روابط ايران با روسيه و چين است، نگاه و انتظار ايران نسبت به اين روابط چگونه است؟
با هر کشوري که بخواهد با جمهوري اسلامي تعامل و همکاري داشته باشد، آماده همکاري هستيم و از اين جهت براي تعامل با کشورهاي مختلف چه در منطقه خودمان، چه خارج از اين منطقه مشکلي نداريم.
يکجانبهگرايي را محکوم ميکنيم و معتقديم بايد جلوي يکهتازي آمريکاييها ايستادگي کرد. معتقديم که نه بايد زير سلطه ديگران رفت و نه سلطهاي بر ديگران داشت. اعتقاد و باور ما اين است که کشورهاي دنيا در سه چهار کشور خلاصه نميشوند، با اينکه آمريکاييها و چند کشور اروپايي بعضاً خودشان را جامعه جهاني مينامند، اما جامعه جهاني فقط اينها نيستند.
امروز، جامعه جهاني، کشورهاي مختلف دنيا در قارههاي مختلف هستند و بناي جمهوري اسلامي بر ارتباطات سازنده با همه کشورها و بر اساس منافع متقابل است.
جمهوري اسلامي با چين و روسيه ارتباط خوبي دارد. عضويت در شانگهاي براي ما زمينه ارتباط با زيرساختهاي آسيا را فراهم کرده و ما اين ارتباط را ارتباط خوبي ميدانيم. آمادگي داريم که در بريکس هم عضو شويم و اين هم امکان ديگري براي ماست که جمهوري اسلامي بتواند با ظرفيتهاي بسياري که بحمدالله دارد، نقشآفريني بيشتري در منطقه و جهان داشته باشد.
معتقديم با اين تعامل و همکاري که امروز جمهوري اسلامي در منطقه و جهان دارد، عليرغم تحريمها و تهديدها و عليرغم خواست دشمن، روز به روز جمهوري اسلامي به پيش ميرود و پيشرفتهاي چشمگيري که امروز در کشور داريم براي همه خيره کننده است. همه ميپرسند که چطور ميشود ايران با همه اين تحريمها، اين قدر پيشرفت کرده است.
ملت ما ملتي با اراده و جوانهاي ما جوانان با ارادهاي هستند و رهبري حکيم و فرزانه انقلاب اسلامي همواره جوانها را به نوآوري، خلاقيت، کار، تلاش و ايستادگي در مقابل دشمن تشويق ميکنند. آثار اين تلاش را هم شما در گوشه و کنار کشور کاملاً ميبينيد، در هر کوي و برزني امروز اين تلاش خستگيناپذير ديده ميشود.
دشمن ميخواهد در جامعه ما يأس ايجاد کند، اما نظام جمهوري اسلامي ميخواهد با کار و فعاليت خود اميد ايجاد کند. راهبرد ما با دشمن کاملاً متفاوت است؛ آمريکاييها دنبال ايجاد يأس و نااميدي و خالي کردن دل مردم هستند، اما نظام جمهوري اسلامي و رهبري به ايجاد اميد تاکيد دارند، لذا ملت ما هم با اميد حرکت ميکند. جلوههاي اميد هم حضور مردم در عرصهها و صحنههاي مختلف هست.
همانطور که عرض کردم، در سازمان شانگهاي هم بنا داريم يک عضو فعال باشيم. با اعضاي شانگهاي در ديگر سازمانهاي منطقهاي و فرامنطقهاي نيز بناي همکاري داريم.
اساساً سياست ما اين است. گامهايي که در حوزههاي اقتصادي، تجاري، اجتماعي و فرهنگي و در راستاي همکاري در حال برداشتن هستيم، به عنوان يک عضو فعال در سازمانهاي منطقهاي و فرامنطقهاي است. البته دشمن دنبال اين بود که ما را منزوي کند و ارتباط ايران را با ديگر کشورها و براي حضور در سازمانهاي منطقهاي و فرامنطقهاي از قبيل سازمان شانگهاي محدود کند، اما خواست و نتوانست. معتقديم دشمن در اين قضيه شکست خورد و ارتباط ما روز به روز در حال توسعه و افزايش است.
شما سال گذشته در سازمان ملل با بالا بردن تصوير شهيد سليماني جهانيان را غافلگير کرديد، از محافل ديپلماتيک شنيدم که هيچکس پيشبيني نميکرد که اين کار را بکنيد. شهيد سليماني براي شما چه جايگاهي دارد و شما شخصيت ايشان را چگونه ارزيابي ميکنيد؟
ما شهيد سليماني را قهرمان مبارزه با تروريسم ميدانيم. معتقديم که آمريکاييها داعش را ايجاد کردند، گروههاي تکفيري را ايجاد کردند، منطقه را بهم ريخته و دچار خسارات فراواني کردند، جوانان و مردم بسياري با ظلم آمريکاييها و گروههاي تکفيري و تروريستها به خاک و خون کشيده شدند. اين گروهکها حقيقتاً با حمايت غربيها دنبال اين بودند که سوريه و عراق و منطقه را به هم بريزند، به نحوي که کشورهاي منطقه از ناحيه آنها احساس خطر کردند.
جمهوري اسلامي ايران با همکاري مردم منطقه در عراق و سوريه، در مقابل جريان داعش و گروههاي تکفيري ايستادگي کرد و حاج قاسم سليماني نقش مهمي در اين مقاومت داشت که از نيروهاي منطقه، از ميان همين بچههايي که در سوريه و عراق و در منطقه هستند، ظرفيتي در مقابل نيروهاي مهاجم داعشي و تکفيري بسازد و در اين قضيه موفق شد. موفق شد که با همکاري مردم سوريه و عراق و حزبالله لبنان و همه آزادمردان در منطقه، جريان تکفيري و داعشي را در منطقه خاتمه دهد.
امنيتي که امروز در منطقه داريم، از برکات اقدامات مجاهدان در منطقه است. هم حزبالله، هم نيروهاي سوريه و عراق بسيار تلاش کردند، لکن آن کسي که در اين ميدان نقش محوري داشت، حاج قاسم سليماني بود. همه منطقه معتقدند که حاج قاسم سليماني در جبهه مقاومت و ايستادگي ملتها در مقابل جريانهاي تکفيري و معاند نقش محوري داشت.
اينجا يک مسئله قابل توجه است. آمريکاييها مدعي هستند که براي مبارزه با تروريسم به منطقه آمديم. منطقه اين ادعا را باور ندارد، مردم دنيا هم باور ندارند. من بايد در ذهن همه دولتمردان در سازمان ملل متحد و پيش روي همه رسانهها در دنيا يک سوال جدي ايجاد ميکردم که چگونه آمريکاييها که مدعي هستند ما با تروريسم مبارزه ميکنيم، قهرمان مبارزه با تروريسم را ترور ميکنند، اين چه معنا دارد؟
اصلاً بحثي که در نشست سازمان ملل داشتم، اين بود که چگونه مدعي مبارزه با تروريسم، قهرمان مبارزه با تروريسم را در عالم ترور ميکند، آن هم به دست رئيس جمهور وقت آمريکا؟! رسماً دستور ميدهد و برنامهريزي ميکند و حاج قاسم سليماني و آقاي ابومهدي المهندس ترور ميشوند. آقاي ابومهدي در عراق به عنوان چهره و شاخص مبارزه با تروريسم شناخته ميشود. جريان حشدالشعبي، جريان نيروهاي انقلابي و جوانان عراقي امروز دور هم جمع شدند و دارند با تروريسم مبارزه ميکنند و فرمانده آنها به دست آمريکاييها به شهادت ميرسد.
آمريکاييها به عراق آمدند و مدعي مبارزه با تروريسم هستند، بعد قهرمانان مبارزه با تروريسم منطقهاي، يعني حاج قاسم سليماني و آقاي المهندس را به شهادت ميرسانند. دروغ اينها بايد بر همه روشن شود که اينها ترويج کننده ترور در عالم هستند و اصلاً خودشان تروريسم دولتي را در عالم بنياد نهادند.
امروز اگر رژيم صهيونيستي در عالم به عنوان تروريست دولتي اقدام به ترور ميکند، آمريکاييها هم رسماً اين کار را کردند و اين کار که جلوي چشم همگان انجام شد موجبات نفرت و بيزاري عمومي را از آمريکاييها فراهم کرد. ترور حاج قاسم سليماني فقط ترور يک شخصيت برجسته نظامي نبود، ايشان يک استراتژيست بود، يعني کاملاً انساني بود که راهبردي حرکت ميکرد. يک مرد حاضر در ميدان بود و در عين حال يک ديپلمات بسيار توانا بود. يک چهره اينچنيني را به شهادت رساندند.
البته اين را رهبري معظم انقلاب اسلامي امام خامنهاي در سخنانشان فرمودند که شهيد قاسم سليماني براي دشمن خطرناکتر از حاج قاسم سليماني خواهد بود. آمريکاييها تصور کردند او را به شهادت رساندند و اثرگذاري او را از بين بردند، اما الان شما کمتر جايي در ايران يا منطقه را ميبينيد که تصاوير حاج قاسم سليماني در هر کوي و برزن نباشد، به شخصيت او افراد افتخار نکنند و او به عنوان يک الگو براي جوانان در کشور ما و کشورهاي منطقه مطرح نباشد.
او به يک مکتب تبديل شد؛ يعني الان حاج قاسم سليماني ديگر يک شخص نيست، بلکه يک مکتب براي جوانان ما و براي نيروهاي رزمنده و مجاهد ماست.
شما پيش از رسيدن به رياست جمهوري هم از لبنان ديدن کرديد، نگاه شما نه به عنوان رئيس جمهوري اسلامي ايران، بلکه به عنوان سيد ابراهيم رئيسي به لبنان و همچنين نسبت به سيد حسن نصرالله چگونه است؟
حزبالله لبنان جايگاه ممتازي دارد و نه فقط براي لبنان، بلکه پشتوانه بزرگ جريان مقاومت در منطقه است. آن روزي که حزبالله لبنان به دست شهيد سيد عباس موسوي و با همکاري جوانان لبناني از جمله آقاي سيد حسن نصرالله تشکيل شد، شايد کسي پيشبيني نميکرد که چند سال بعد، براي اولين اعلام شود که رژيم صهيونيستي از جنوب لبنان عقبنشيني ميکند. در تصور کسي نميگنجيد که مگر ممکن است رژيم صهيونيستي که مدعي سرزمينهاي ميان نيل تا فرات است، از جنوب لبنان عقبنشيني کند، اما اين اتفاق افتاد.
آن روزي که حزبالله مردانه و با شهامت در مقابل رژيم صهيونيستي در تجاوز به لبنان ايستادگي کرد و در جنگ ۳۳ روزه براي اولين بار، مقاومت نشان داد که ميتوان رژيم صهيونيستي را شکست داد و اين رژيم جعلي شکستپذير و آسيبپذير است، اين پيروزي بزرگ حزبالله مايه الهام مبارزان فلسطيني بود و آنها نيز دريافتند که ميتوانند در مقابل رژيم صهيونيستي ايستادگي کنند. امروز ميبينيد که فلسطينيها حقيقتاً بسيار مجاهدانه در ميدان ايستادگي ميکنند و اين ناشي از الهامي است که از حزبالله لبنان گرفتند.
حزبالله لبنان و شخصيت آقاي سيد حسن نصرالله، به عنوان يک شخصيت برجسته روحاني، عالم و سياستمدار و يک شخصيت مجاهد و انقلابي در منطقه، که توانايي و قدرت تسخير قلبهاي بسياري را نه فقط در ميان شيعيان، بلکه در ميان اهل سنت و مسيحيها و صاحبان اديان و مذاهب مختلف در لبنان و نه فقط در لبنان، بلکه در منطقه و براي بسياري از جوانان در دنياي امروز دارد، نماد مجاهدت و مقاومت است.
بسياري از جوانان انقلابي در دنيا، امروز به شخصيت او افتخار ميکنند و ما هم شخصيت او را به عنوان يک مجاهد خستگيناپذير و نفوذناپذير که در مقابل خواست صهيونيستها مردانه ايستادگي کرده و مجاهدانه تصميم ميگيرد و سياستمدارانه اوضاع لبنان را پيش ميبرد، شخصيتي برجسته و ماندگار ميدانيم.
مطمئنم اعتمادي که امروز در لبنان به حزبالله و به شخص سيدحسن نصرالله وجود دارد، يک اعتماد فوقالعاده و ويژه است. بنده شنيدهام که در خودِ سرزمينهاي اشغالي، به آقاي سيدحسن نصرالله بسيار اعتماد بالايي وجود دارد، يعني معتقدند، وقتي سيد سخني ميگويد، سخنش سخن درستي است. صادقانه حرف ميزند و به حرف او اعتماد بسيار زيادي وجود دارد، به نحوي که اعتماد ساکنان اراضي اشغالي به سخنان سيد حسن نصرالله بيشتر از اعتماد به مسئولين خودشان است و معتقدند سيد نادرست نميگويد، واقع ميگويد و صادقالوعد است.
اطمينان دارند که اگر وعدهاي بدهد، به وعدهاش عمل ميکند. اين خيلي مهم است که امروز کساني که در جايگاههاي مختلفي هستند، به آقاي سيدحسن نصرالله اعتماد دارند. اين براي اين است که سيد رابطهاش را با خدا و مردم حفظ کرده و رابطهاش امروز با ملتهاي مسلمان رابطه بسيار خوبي است و بحمدالله در جمهوري اسلامي ايران نيز نسبت به ايشان هم اعتقاد و هم اعتماد وجود دارد.